- خانه زاد
- فرزند خدمتگزار (نوکر یا کلفت) که در منزل مخدوم (آقا ارباب) متولد شده
معنی خانه زاد - جستجوی لغت در جدول جو
- خانه زاد
- خدمتکاری که در خانۀ ارباب خود متولد شده، بومی، کنایه از حاصل
- خانه زاد
- فرزند خدمتکار که در خانه ارباب به دنیا آمده باشد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در علم نجوم کنایه از برج میزان، برای مثال سنبلۀ چرخ را خرمن شادی بسوخت / آتش خورشید کرد خانۀ باد اختیار (خاقانی - ۱۸۳)
کدبانو، مقتصد، میانه رو، درست خرج کن
بیت الله، کعبه، صاحبخانه، خداوند خانه، مباشر، کدخدا
کسی که در قمار اسباب خانه و مالکیت خود را ببازد
جمعیت یک خانه از پدر و مادر و فرزندان خانوار، اندازه یک خانه متناسب با اطاق: خانه واری حصیر
صاحب خانه، دارای خانه، مالک خانه
خانوار، به اندازۀ یک خانه ( اتاق) مثلاً خانه واری حصیر
کسی که به کارهای خانه پردازد، زنی که امور خانه را با نظم و اقتصاد اداره کند
کنایه از کعبه، مسجد
زنی که امور خانه را اداره کرده و در بیرون از خانه کار نمی کند، ماهر در انجام کارهای خانه (زن)، صاحب خانه
زاده شده از خاک، برای مثال نشاید بنی آدم خاک زاد / که در سر کند کبر و تندیّ و باد (سعدی - ۱۷۳) ، کنایه از لقبی که گوینده برای اظهار فروتنی و تواضع به خود می دهد، خاکسار
برده خانه زاد برده شاه